معرفی 10 ویلین انیمه Bleach که با دسته کم گرفتن ایچیگو تاوان سختی را پرداختند

10 شرور بلیچ که جداً ایچیگو را دست کم گرفتند و تاوان آن را پرداختند

10 شرور بلیچ که جداً ایچیگو را دست کم گرفتند و تاوان آن را پرداختند

 

 

این مقاله حاوی اسپویل‌های مهمی از سری انیمه و مانگای بلیچ است. با احتیاط ادامه دهید.

در هر دو نسخه اصلی بلیچ و در تاریخ انیمه و مانگای شونن، ایچیگو کوروساکی یکی از قدرتمندترین شخصیت‌هایی است که تا به حال وجود داشته است. این فقط به دلیل جایگاه او به عنوان شخصیت اصلی انیمه شونن نیست، بلکه به این دلیل است که او قدرت تمام نژادهای ماوراء طبیعی تأیید شده در دنیای خود را در خود دارد. با این حال، برخی از شرورهای بلیچ ایچیگو را آنقدر دست کم گرفتند که فکر کردند می‌توانند او را شکست دهند.

به دلایلی، این شرورها قربانی غرور خود شدند؛ چه زمانی که ایچیگو را به جنگ تحریک کردند و چه زمانی که فکر کردند می‌توانند از او مانند یک عروسک خیمه‌شب‌بازی استفاده کنند. در هر صورت، ایچیگو بر آن‌ها غلبه کرد و به آن‌ها یادآوری کرد که با چه کسی طرف هستند. برای افزودن توهین به آسیب، مرگ و تحقیر نهایی آن‌ها اغلب حتی توسط ایچیگو انجام نشد.


شاز دومینو نمی‌دانست ایچیگو کوروساکی کیست

۱۰. شاز دومینو نمی‌دانست ایچیگو کوروساکی کیست

سرنوشت نهایی: نابودی در یک چشم به هم زدن

اولین کاری که ایچیگو پس از بازگشت به جامعه ارواح در طول حمله واندرریش انجام داد، این بود که اولین استرنریتر سر راهش را نابود کند. قربانی بدشانس این حمله، شاز دومینو، کوینسیِ چاقودست‌بهدست‌کننده‌ای بود که گروه ۱۲ را از بین برده بود. با وجود اینکه تمام استرنریترها درباره قدرت‌های ویژه جنگی اطلاعات داشتند، شاز به‌طور عجیبی ایچیگو را نشناخت.

وقتی ایچیگو از دروازه بیرون آمد، اولین کاری که شاز کرد این بود که با تعجب پرسید ایچیگو کیست و سپس با غرور خودش را معرفی کرد. چون فکر کرد ایچیگو فقط یک روح‌کش دیگر است و بلافاصله حمله نکرد، در وسط حرف‌هایش به سرعت نابود شد. مرگ بی‌سر و صدای شاز منبع شگفت‌آوری از خنده‌دار بودن در تاریک‌ترین ساعت روح‌کش‌ها بود.


اسگویارو ابرن فکر کرد می‌تواند بانکای ایچیگو کوروساکی را بدزدد

۹. اسگویارو ابرن فکر کرد می‌تواند بانکای ایچیگو کوروساکی را بدزدد

سرنوشت نهایی: اعدام به دلیل آزار امپراتور یوهوا

برای ایچیگو و دوستانش، مشارکت در متوقف کردن حمله واندرریش با کمین اسگویارو ابرن آغاز شد. به لطف قدرت‌های کوینسی جدیدش، این آرانکار مطمئن بود که می‌تواند بانکای ایچیگو را بدزدد. متأسفانه برای او، ایچیگو در برابر جادوی کوینسی مصون بود. اسگویارو به سرعت شکست خورد و سپس به اجبار به واندرریش بازگردانده شد.

برای انصاف به اسگویارو، نه او و نه هیچ یک از شرورهای بلیچ نمی‌توانستند بدانند که دزدیدن بانکای ایچیگو غیرممکن است. او هیچ راهی برای دانستن یا مقابله با مصونیت و قدرت کامل ایچیگو نداشت. با این حال، این‌ها او را از اعدام بی‌رحم توسط امپراتور یوهوا که از دست‌خالی بازگشته بود، نجات نداد.


کاندیس کَت‌نیپ فکر کرد می‌تواند به تنهایی با ایچیگو کوروساکی بجنگد

۸. کاندیس کَت‌نیپ فکر کرد می‌تواند به تنهایی با ایچیگو کوروساکی بجنگد

سرنوشت نهایی: مرگ به عنوان یکی از زامبی‌های گیزل گوئله

با وجود اینکه ایچیگو یکی از پنج قدرت ویژه جنگی بود، بسیاری از استرنریترهای رده پایین جداً فکر می‌کردند که می‌توانند او را به تنهایی شکست دهند. اولین کسی که پس از بازگشت ایچیگو از کاخ سلطنتی این را امتحان کرد، کاندیس کَت‌نیپ بود. با این فکر که می‌تواند تمام افتخار کشتن ایچیگو را به خود اختصاص دهد، کاندیس بی‌ملاحظه به تنهایی با او جنگید و در این فرآیند دستش را از دست داد.

این به این معنا نیست که کاندیس ضعیف بود. بلکه ایچیگو در این مرحله از جنگ آنقدر قدرتمند بود که حتی یک استرنریتر قدرتمند مانند او شانسی برای مقاومت بیش از چند ثانیه در برابر او نداشت. به هر حال، کاندیس آخرین عضو گروهش بود که زنده ماند و یک دست جدید از گیزل گوئله دریافت کرد.


کوکوتو ایچیگو کوروساکی را فریب داد تا به او ترحم کند

۷. کوکوتو ایچیگو کوروساکی را فریب داد تا به او ترحم کند

سرنوشت نهایی: کشیده شدن به تاریک‌ترین اعماق جهنم

به لطف بازیگری متقاعدکننده‌اش و ادعای اینکه فقط می‌خواهد انتقام خواهرش را بگیرد، کوکوتو از همان ابتدای فیلم بلیچ: جهنم ایچیگو را در کف دست خود داشت. او ایچیگو و قدرتمندترین گناهکاران جهنم را وادار کرد تا بدون اینکه بدانند او مغز متفکر است، برایش کار کنند. کوکوتو همه کسانی که فریب دروغ‌هایش را خورده بودند، دست کم گرفت و وقتی به نظر می‌رسید برنده شده، این را به رخ آن‌ها کشید.

چیزی که کوکوتو پیش‌بینی نکرده بود، این بود که نگهبانان جهنم قدرت‌های خود را به ایچیگو قرض دادند و ایچیگو به‌طور کامل دیدگاه خودخواهانه او را رد کرد. با ترکیب این قدرت‌ها، ایچیگو به سرعت کوکوتو را شکست داد، کسی که در انکار این اتفاقات بود. ایچیگو در واقع زنجیرهای کوکوتو را شکست، اما جهنم او را به تاریک‌ترین و عمیق‌ترین بخش‌های خود کشید.


کوگو گینجو باور داشت ایچیگو کوروساکی به او بدهکار است

۶. کوگو گینجو باور داشت ایچیگو کوروساکی به او بدهکار است

سرنوشت نهایی: به سرعت توسط ایچیگو قدرتمند شکست خورد

پس از اینکه ایچیگو قدرت‌های روح‌کشی خود را برای مهر و موم کردن سوسوکه آیزن قربانی کرد، کوگو گینجو و فول‌برینگرهای اکسکیوشن قول دادند که به او کمک کنند تا آن‌ها را بازگرداند. اما وقتی ایچیگو قدرت‌های فول‌برینگر خود را باز کرد، گینجو به او خیانت کرد، زیرا همیشه قصد داشت از ایچیگو قدرتمند به عنوان پلکانی در نقشه‌های خود استفاده کند. از نظر گینجو، او این نسخه جدید ایچیگو را “ساخته” بود.

در طول نبرد نهایی، گینجو با غرور درباره اینکه چقدر راحت توانسته به ایچیگو نزدیک شود و او را دستکاری کند، صحبت کرد. گینجو به شیوه‌ای بسیار رضایت‌بخش ساکت شد، زمانی که روکیا کوچیکی به ایچیگو کمک کرد تا قدرت واقعی خود را بازگرداند. لحظه‌ای که ایچیگو دوباره به یک روح‌کش جایگزین تبدیل شد، گینجو به سرعت نابود شد.


جین کاریا از درک قهرمانی ایچیگو کوروساکی سر باز زد

۵. جین کاریا از درک قهرمانی ایچیگو کوروساکی سر باز زد

**سرنوشت نهایی: پس از شکست، مانند غبار در باد پراکنده شد

جین کاریا، به عنوان یک بائونت (اساساً یک خون‌آشام)، زندگی آسانی نداشت. از زمان تولد تا حمله‌اش به جامعه ارواح، جین مجبور بود هر روز برای بقا بجنگد. او بسیار قدرتمند بود، اما دوستانش از او می‌ترسیدند. به همین دلیل، جین به ایچیگو که تمام دلایل مشابه برای تبدیل شدن به یک هیولا مانند او را داشت اما انتخاب نکرد، تحقیر می‌کرد.

جین آنقدر قضا و قدری بود که نقشه واقعی‌اش نابودی تمام موجودیت بود. او هر بار که با ایچیگو می‌جنگید، سعی می‌کرد بدبینی خود را به او بفهماند، اما ایچیگو هرگز تسلیم نشد. امتناع جین از دیدن چیزها از دیدگاه انسانی‌تر و زمینی‌تر ایچیگو منجر به نزدیک‌شدن بائونت‌ها به انقراض شد. خود جین قبل از اینکه حتی بتواند سخنرانی نهایی‌اش را تمام کند، به غبار تبدیل شد.


اولکوئورا سیفر ایچیگو کوروساکی را یک مزاحم می‌دانست

۴. اولکوئورا سیفر ایچیگو کوروساکی را یک مزاحم می‌دانست

سرنوشت نهایی: تبدیل شدن به هیچ‌چیز بلافاصله پس از شکست

اولکوئورا در میان شرورهای بلیچ که ایچیگو را دست کم گرفتند، منحصر به فرد است، زیرا نه خیلی مغرور بود و نه متکبر. بلکه، اولکوئورا آنقدر نیهیلیست بود که نه تنها توهمات عظمت شرورهای دیگر را نداشت، بلکه نمی‌توانست ارزش ذاتی هیچ‌کس را درک کند. به همین دلیل، اراده بی‌پایان ایچیگو او را به شدت آزار می‌داد.

برای اولکوئورا، همه چیز و همه کس بی‌ارزش بود و محکوم به مرگ. اولکوئورا به ایچیگو تحقیر می‌کرد، زیرا روحیه جنگندگی او را ساده‌لوحانه می‌دانست. تنها در پایان بود که اولکوئورا فهمید ایچیگو از کجا می‌آید و حتی کمی انسانیت پیدا کرد، اما برای او خیلی دیر شده بود و به غبار و خاکستر تبدیل شد.


گرند فیشر هنوز با ایچیگو کوروساکی مانند یک کودک رفتار می‌کرد

۳. گرند فیشر هنوز با ایچیگو کوروساکی مانند یک کودک رفتار می‌کرد

سرنوشت نهایی: دو نیم شدن توسط ایشین کوروساکی

وقتی گرند فیشر برای اولین بار ایچیگو را دید، او فقط یک پسر کوچک و ترسیده بود که (به‌طور قابل درکی) پشت مادرش، ماساکی، پنهان شده بود. این هالو بی‌رحم این خاطره را زمانی که ده سال بعد دوباره با ایچیگو روبرو شد، به رخ او کشید — با وجود اینکه ایچیگو به تازگی قدرت‌های روح‌کشی خود را با کمک روکیا باز کرده بود.

گرند فیشر با ایچیگو همان‌طور که با دیگر قربانیانش رفتار می‌کرد، بازی کرد. او ایچیگو را در حالی که پشت یک کپی از ماساکی پنهان شده بود، تحقیر کرد. غرور گرند فیشر به او برگشت، زمانی که ایچیگو او را فریب داد و دستش را قطع کرد. این هالو ترسو به سختی فرار کرد و حتی به عنوان یک آرانکار دوباره متولد شد، اما سپس توسط پدر ایچیگو کشته شد.


سوسوکه آیزن خود را خدا و خالق ایچیگو کوروساکی می‌دانس

۲. سوسوکه آیزن خود را خدا و خالق ایچیگو کوروساکی می‌دانست

سرنوشت نهایی: مهر و موم شدن در زندان‌های جامعه ارواح برای ابدیت

هیچ شرور بلیچی به اندازه سوسوکه آیزن ایچیگو را دست کم نگرفت. این فقط به این دلیل نبود که آیزن ده قدم از ایچیگو جلوتر بود، بلکه به این دلیل بود که آیزن به معنای واقعی کلمه ایچیگو را خلق کرده بود. ایچیگو نتیجه غیرمنتظره آزمایش‌های او بود، و بنابراین آیزن فکر می‌کرد که می‌داند ایچیگو کیست حتی قبل از اینکه به دنیا بیاید.

با این حال، برتری خودخوانده آیزن او را به امکان شکست کور کرد. وقتی ایچیگو بر او غلبه کرد، آیزن نمی‌دانست چه کند. به جای استفاده از قدرت‌هایش در استراتژی و توهمات، آیزن سعی کرد با قدرت خام با ایچیگو بجنگد و به طور قابل پیش‌بینی شکست خورد. او سپس در عمیق‌ترین زندان جامعه ارواح مهر و موم شد، جایی که به طرز شگفت‌آوری شکست خود را با وقار پذیرفت.


۱. امپراتور یوهوا هزار بار پیروزی خود را پیش‌بینی کرده بود

سرنوشت نهایی: کشته شدن و استفاده شدن به عنوان پادشاه روح جدید

از آنجایی که او پاسخ بلیچ به خدای کتاب مقدس بود، امپراتور یوهوا هر حق داشت که نه تنها ایچیگو، بلکه همه کسانی که با آن‌ها می‌جنگید را دست کم بگیرد. او به سرعت ایچیگو را شکست داد، زیرا قبلاً نبردهای آن‌ها را بارها از طریق پیش‌بینی‌های خود دیده بود. علاوه بر این، یوهوا به معنای واقعی کلمه خالق ایچیگو بود، زیرا او میراث کوینسی داشت. برای یوهوا، ایچیگو یک مهره مفید و یک سرگرمی جالب بود.

با این حال، قدرت مطلق یوهوا باعث شد که او تهدید واقعی ایچیگو را دست کم بگیرد. اگر او ایچیگو را در ابتدا کشته بود، به جای بازی با او، یوهوا توسط زانپاکوتوی واقعی ایچیگو کشته نمی‌شد، کمی پس از اینکه اوریو ایشیدا به طور موقت خدایی او را بی‌اثر کرد. یوهوا سپس به عنوان پادشاه روح جدید استفاده شد، سرنوشتی که حتی سخت‌ترین روح‌کش‌ها فکر می‌کردند از مرگ بدتر است.

 


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *